معرفی و نقد فیلم بینوایان
بینوایان فیلم موزیکال درام بریتانیایی تهیه شده توسط کمپانی ورکینگ تایتل فیلمز و توزیع شده توسط یونیورسال استودیوز است. این فیلم بر اساس تئاتر موزیکالی با همین نام میباشد که آن نیز برگرفته از رمان مشهور بینوایان در سال ۱۸۶۲ اثر نویسنده فرانسوی، ویکتور هوگو است.
بینوایان ساخته شده در سال 1934 به کارگردانی ریموند برنارد و بازی هری بائور و چارلز وانل، شاخص ترین « بینوایان » دوره کلاسیک سینما به حساب می آید. درباره این نسخه اقتباس شده اگرچه می توان با قاطعیت گفت که نزدیک ترین ارتباط ممکن را به داستان ویکتور هوگو دارد، اما تماشای آن، اعصابی پولادین می طلبید چرا که مدت زمان آن حدود 4 ساعت و نیم بود!
این نسخه سینمایی فارق از مدت زمانی عجیب و واقعاً خسته کننده اش، از لحاظ جزییات و پرداخت شخصیت ، بهترین « بینوایان » دوره کلاسیک سینما به حساب می آید. پس از این اقتباس 4 ساعت و نیمه ، فیلمهای بسیار زیادی براساس این داستان ساخته شد که اغلب یا برداشتی آزاد از این داستان بودند ( فاجعه سینمایی هم در میان آنها پیدا می شد ! ) یا اینکه نتوانسته بودند پرداخت شخصیت ها را آنچنان که شایسته نام « بینوایان » بود ، انجام دهند. یک نسخه معروف دیگر نیز از داستان « بینوایان » در سال 1998 به کارگردانی بیلی آگست و بازی ستارگانی نظیر جفری راش، آما تورمن و لیام نیسن ساخته شد که این یکی هم چنگی به دل نمی زد و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد.
حال پس از سالها، نسخه دیگری از « بینوایان » به کارگردانی تام هوپر و حضور بازیگران شناخته شده ای نظیر هیو جکمن، راسل کراو و آن هاتاوی ساخته شده که اینبار حال و هوایی موزیکال و نزدیک به تئاتر دارد.
« بینوایان » بدون شک یکی از هنری ترین و زیباترین فیلمهای سال است که می توان تمامی اجزای درست پازل فیلمسازی به سبک هنری را در جاهای مناسب آن یافت. « بینوایان » اثری موزیکال است که شاید برای اینکه بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید، لازم باشد از اُپرا و نمایش های موزیکالی که اغلب در برادوی نیویورک بر روی صحنه می روند لذت ببرید.
تام هور در ساخت « بینوایان » پیش از هر نکته دیگری، توجهش را معطوف به صحنه پردازی های دقیق و بی نقص متناسب با قرن نوزدهم میلادی کرده است. در تمام اقتباس هایی که از داستان « بینوایان » تا به امروز مشاهده شده ، هرگز تا این حد جزییات صحنه و حال و هوای داستان به نسخه اصلی که ویکتور هوگو آن را به جامعه ارائه کرده بود، دقیق و نزدیک نبوده است. مطمئناً اولین نکته ای که مخاطب در هنگام تماشای « بینوایان » با آن مواجه خواهد شد و به شدت غافلگیرش می کند، طراحی صحنه و دکور است که از حالا می توان آن را جزوهای کاندیداهای قطعی اسکار به حساب آورد.
اما این طراحی صحنه بی نظیر و خلق حال و هوای قرن نوزدهم میلادی، تنها نکته مثبت « بینوایان » نیست. « بینوایان » داستان آشنای خودش را اینبار با حال و هوای تئاتری و موزیکال به مخاطب ارائه کرده است که این قدرت ارائه در بالاترین سطح ممکن قرار دارد. اینبار دیگر خبری از شعر و آوازهای بی برنامه که اغلب در آثار موزیکال امروزی هالیوودی مشاهده می شوند نیست.
تام هوپر در « بینوایان » حتی بیشتر دیالوگ شخصیت های داستان را به صورت شعر و آواز به مخاطب ارائه داده که مشخصاً تنظیم آن امری بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است. شما هنگام تماشای « بینوایان » بسیار کم رخ می دهد که دیالوگی را بی آنکه آوازی در میانش نباشد ، بشنوید. در سالهای گذشته بوده اند آثار موزیکالی نظیر « شیکاگو » یا « Nine » ( در مورد این دومی اصلا حس خوبی ندارم و فکر می کنم که یکی از ضعیف ترین آثار موزیکال دهه اخیر بوده است ) که نام فیلم موزیکال را یدک می کشیدند اما آواز تنها در بخشی از فیلمنامه و آن هم با یک کارگردانی موزیک ویدئو وار ! به تصویر کشیده شده بود. اما در « بینوایان » ما یک فیلمنامه تمام موزیکال را شاهد هستیم که غم و شادی و موقعیت های داستان، توسط آواز و موسیقی شکل میگیرد. در واقع شما در هنگام تماشای « بینوایان » باید حواستان را معطوف به قطعات موزیکال فیلم کنید و اجازه دهید فیلم با موسیقی و لحن کلاسیک زیبایش، شما را تسخیر کند.

« بینوایان » علاوه بر نکات مثبت زیادی که دارد، ایرادی هم بر خود می بیند که نمی توان به آسانی از آن چشم پوشی کرد. یکی عناصر کلیدی فیلمهای موزیکال و عاشقانه، حس کردن حالات روحی شخصیت ها در لحظه است که در « بینوایان » تماشاگر به سختی آن را حس می کند. در واقع ما هنگامی که شخصیت ها در حال ترسیدن، ابراز عشق کردن یا دلداری دادن به یکدیگر هستند، کمتر می توانیم کلام آنها را باور کنیم که این مشکل در برخی از لحظات فیلم به اوج خود می رسد.
اینکه « بینوایان » یک موزیکال عالی است و داستانش هم یکدست روایت می شد، یکی از امتیازات ارزشمند این فیلم به حساب می آید اما عدم باورپذیری شخصیت های داستان تا حدودی برای تماشاگر مشکل آفرین است. این مشکل را مشخصاً می توان بر گردن موزیکال بودن فیلم انداخت که حالات روحی شخصیت ها ( اعم از غم و شادی ) را با شعر بیان می کند و باعث می شود نتوانیم از صمیم قلب، روابط شخصیت های فیلم از جمله رابطه بین کوزت و ماریوس را باور کنیم. با اینحال به نظرم نقش آفرینی خوب بازیگران تا حدود زیادی مانع از بدتر شدن اوضاع فعلی شده و چه بسا اگر این تیم حرفه ای در بطن فیلم قرار نمی گرفتند، شاهد اثری به مراتب ضعیف تر ( از لحاظ باور پذیری ) بودیم.
هیو جکمن در نقش ژان واژان ، بهترین انتخاب ممکن به نظر می رسد. شاید مشاهده جکمن در یک نقش موزیکال واقعاً برای مخاطب عجیب به نظر برسد اما او به خوبی موفق شده تا تا ژان واژان را در بازه های مختلف زمانی مدیریت کند. بازی جکمن در نقش ژان واژان چشمگیر است و به نظرم می تواند سبب شود که او کاندید اسکار شود. راسل کراو در نقش بازپرس ژاور، انتخاب ایده آلی به نظر می رسد. کراو با چهره خشن و حالت جدی همیشگی اش، نزدیک ترین ارتباط را به شخصیت ژاور پیدا کرده است و به راحتی می توان وی و خشونت آشنایش را باور کرد.
البته باید اعتراف کنم که صدای آوازخوانی کراو هیچ تعریفی ندارد و بهتر هست که هرگز به فکر حضور در آثار موزیکال متعدد نباشد. آن هاتاوی در نقش فانتین عالی است. هاتاوی در سالهای اخیر پیشرفت قابل ملاحظه ای در بازیگری داشته و ایفای نقش فانتین در اقتباس موزیکال « بینوایان » ، نقطه عطفی در دوران بازیگری او به شمار می رود. هاتاوی در نقش فانتین، یکی از معدود شخصیت هایی است که می توان درد و رنجش را با پوست و استخوان احساس کرد؛ حتی وقتی که آواز خوانی میکند.
ساشا بارون کوهن و هلنا بوهم کارتر در نقش آقا و خانم تناردیه، درخشش کمتری دارند اما به اندازه کافی منفی و بد ذات هستند که تماشاگر را راضی کنند. آماندا سیفرید و ادی ردماین هم در نقش عاشق پیشه های فیلم راضی کننده هستند. سیفرید صدای نسبتاً خوبی برای آواز خوانی دارد و چهره اش هم به شدت کلاسیک است؛ البته چهره ردماین بیش از هر بازیگر دیگر این فیلم به حال و هوای دوران کلاسیک اروپا می خورد! در مجموع باید گفت که تیم بازیگران « بینوایان » بهترین حضور را در جلوی دوربین تجربه کرده اند و عالی هستند.
« بینوایان » یک اثر کامل موزیکال است که می تواند طرفداران این سبک را سیراب کند. البته به نظرم این فرم موزیکال مطلق، به مزاق بسیاری خوش نخواهد آمد. مسلما نمی توان ایرادی بر تام هوپر برای غلظت محتوای موزیکال فیلمش گرفت چراکه از ابتدا اساس و پایه شکل گیری این فیلم ، بر پایه موزیکال بود. تام هوپر هرگز قول درام قوی یا مسائل خارق العاده دیگری را به مخاطب نداد ( حتی جلوه های ویژه هم بکار گرفته نشده ) و تنها تاکیدش بر موزیکال بودن این فیلم و وفادار بودن به حال و هوای تئاتری اش بود که باید گفت این وظیفه را به بهترین شکل ممکن انجام داده است. اما ایراد باورپذیری شخصیت ها از آن مواردی است که باعث می شود نتوان این فیلم را شاهکار قلمداد کرد. « بینوایان » تام هوپر یکی از بهترین و هنری ترین اثر سال است که برای طرفداران آثار موزیکال ( و البته تئاتری های دو آتیشه ) حکم گنجینه ای ارزشمند را در بر دارد.
منتقد : میثم کریمی